۱۳۹۱ آبان ۹, سه‌شنبه

یک روش برای محاسبه ارزش واقعی طلا -به قلم eximir

سال مبنا 2000 میلادی

World GDP: real growth Projection year 2000

GDP Value ((63 - 32) * 100) / 32 = 96.87500

Oil: ((100 - 30) * 100) / 30 = 233

DX: ((80 - 115) * 100) / 115 = -30.43

GOLD: ((1 700 - 250) * 100) / 250 = 580

Stock :(( 12000 - 10000) * 100) / 10000 = 20

Inflation: 45%

World CPI: ((128 - 84) * 100) / 84 = 52.3809524

CRB: ((300 - 200) * 100) / 200 = 50

GDP per Capital PPP: ((11 000 - 7 000) * 100) / 7 000 = 57.1428571

GLD Fair Value based on GDP Valuation normalized DX valuation: (((580*96% + 580)*30%) +580*96% + 580) = $1 477

مکانیزم خلق ثروت-به قلم eximir

برداشت عمومی از ثروت اینست که در یک اقتصاد از طریق یک کارخانه که ارزش افزوده ایجاد می کند از طریق تغیر فرم ماده اولیه به محصول نهایی بطوریکه محصول نهایی قیمتی بیش از هزینه تولید یا جمع نهاده های تولید(هزینه تمام شده محصول) خواهند داشت.
این استدلال بطور کلی اشتباه است یا باصطلاح یک غلط مصطلح می باشد.تولید به خودی خود باعث ایجاد و انباشت ثروت نمی شود بلکه تولیدی مولد ثروت است که بوجود اورنده کالاهی باشد که مصرف کننده نیاز دارد.بنابراین ارزش نسبی کالا همان قیمتی است که مصرف کننده نهایی حاضر به پرداخت در ازای بدست آوردن کالاست.

بنابراین ارزش نسبی محصول نهایی تاثیر مستقیمی روی توجیه بکارگیری کلیه نهاده های موثر در تولید آن داشته که می توان آنرا طبق نظریه آدم اسمیت به سه دسته زمین، ابزار کار و نیروی کار(کارگر) تقسیم کرد.
اگر بهایی که مصرف کننده حاضر به پرداخت برای بدسه آوردن محصول نهایی است بالاتر از جمع کل هزینه بکارگیری نهاده های تولید باشد آنگاه میتوان این مابه التفاوت بدست آمده از این فرآیند را ثروت نامید یا اینکه بگوییم از حاصل این فرآیند ثروت خلق شده است.همچنین اگر بهای مورد نظر مصرف کننده کمتر از هزینه تولید باشد کلیه فرآیند تولید و را یک منبع اقتصادی ناکارآمد می نامند که می توانست در مسیری متفاوت بکار گرفته شود که نظر مصرف کننده نهایی را تامین نماید.اینجاست که به نقش کلیدی انتظارات مصرف کننده نهایی در زنجیره خلق ثروت میتوان پی برد.

ثروت یک پدیده ذاتی است که زائیده ذهن زیر مجموعه های بازار (افراد) است.یعنی ما هیچ ماهیت مادی برای آن نمی توانیم قایل بشویم.تصور کنید شما در یک جزیره تهنا هستید و یکصد تن شمش طلا هم در اختیار دارید.در چینین موقعیتی آیا شما یک فرد ثروتمند بحساب خواهید آمد؟ پس می توان نتیجه قطعی گرفت که حتی اشیاء یا دارایی های سخت هم بسته به سرویس یا خدماتی که ارائه می دهند حاوی و منتقل کننده ارزش هستند و این ارزش هم یک توافق جمعی اعضای تشکیل دهنده بازار بر سر میزان خدمتی است که به دارنده یا مالک فعلی آن می تواند ارائه کند.
بعنوان مثال آیا یک بیمارستان، بانک یا آژانس تبلیغاتی که توان تولید هیچ محصول ملموسی را به بازار ندارد را هم می تواند یک مجموعه موثر در فعالیت های اقتصادی کارا بحساب آورد؟ پاسخ قطعا آری است چرا که برای خدماتی این موسسات ارائه می دهند مصرف کننده نهایی وجود دارد که تمایل به پرداخت در ازای سرویس ارائه شده آنهم با ارزی بالاتر از بهای تمام شده مجموع نهاده های تولید سرویس مورد نظر را دارند.امیدوارم که درک این مفاهیم برای دوستان مشکل نباشد ولی تمام سعی ام را می کنم که به ساده ترین شکل ممکن مثالها را در ساده ترین جملات بیاورم.

باید توجه داشته باشید که ثروت و سرمایه دو مفهوم کارکرد کاملا مجزا و مستقل دارند.سرمایه ثروتی است که در توسط افراد پس انداز شده است و در فعالیت های کارامد اقتصادی چه تولید و چه خدمات در جهت ایجاد یا توسعه ان بکار گرفته می شود.
پس ضامن رشد اقتصادی تجمیع پس اندازها و بکار گیری آن در جهت توسعه خدمات و تولید است.پس

  1. برای هر کالایی باید یک مصرف کننده وجود داشته باشد

  2. این مصرف کننده باید حاضر به پرداخت بهایی برای کالا باشد که از مجموع نهاده های تولید بیشتر باشد

  3. مابه التفاوت بهای فروش یک کالا و قیمت تمام شده آن ثروت نامیده می شود

  4. ثروتی را که در جهت تولید کالا و خدمات هزینه شود سرمایه می نامیم


فاندامنتال یا تکنیکال -به قلم eximir

درباره بحث هایی که بین فوندامنتالیست ها و تکنیکال ها یا اصولا بین روشها و استراتژی های مختلف در می گیرد میتوانم بگویم که اولا بازار را تعداد بسیار زیادی از Individual ها(افراد) تشکیل میدهند که عمدتا با چهار محرک بی سوادی، طمع ، ترس و امید وارد بازار می شوند.
دلیل اینست که وقتی شما درباره پول تان و نحوه خرج کردن آن تصمیم می گیرید سعی می کنید بسیار منطقی باشید چون این حاصل عمر شماست و ساعت کاری که قانونی و غیر قانونی صرف بدست اوردن ان کردید را حالا با یک سرویس یا کالا دارید معاوضه می کنید.اینجاست که احساساتی می شوید و هر چه بیشتر احساساتی بشوید تصمیم های کمتر خردمندانه ای می گیرید.

اکثریت عامه معمولا همه با هم تصمیمات عاقلانه و هوشمندانه ای می گیرند ولی در مسایل مالی همواره
Crowd در کوتاه مدت و میان مدت به خطا می رود و در خرید و فروش عجله میکند.چرا که در حوزه مسایل مالی هموراه هیجانی عمل میکند و این عملکرد احساسی باعث می شود که شما نیم نگاهی به دست دیگران داشته باشید و عملا کاری را بکنید که همه در حال انجام ان هستند.
ولی وقتی ترید می کنید باید با این چهار عامل غریزی خودتان بجنگید و بر آنها غلبه کنید کار ساده ای نیستکه ما به بی سوادی ، طمع، ترس و امیدتان چیره بشوید.ما معمولا سعی می کنیم که همرنگ جماعت بشویم چون از تنهای هراس داریم و اینکه اگر تصمیم خطایی گرفته ایم همه هم این خطا را مرتکب شده اند پس تحمل رنج و عذاب آن راحت تر خواهد بود.

دوستانی که روی اندیکاتورهای فاندامنتال یا ماکرو تصمیمات تجاری می گیرند خصوصا خرید و فروش ارز یک اعتقادی هم دارند که بازار اصولا یک پدیده کارا می باشد.
Efficient Market Hypothesis
در صورتیکه با استدال اشاره شده در بالا می توان نتیجه گرفت که این تئوری از بنیان غلط است و بلحاظ آماری می توانم ثابت کنم که در زمانهایی که اندیکاتورهای اقتصادی در بهترین وضعیت خود بوده اند بازار ناگهان با حجم کم شروع به ریزش کرده است و کم کم شدت بیتشری با حجم بالاتری به خود گرفته و یک تغیر روند اصلی در بازار شکل گرفته یا بالعکس.

یادمان نرود که اکثر آمارهای اندکاتور ماکرو مثل نرخ شد(جی دی پی) ،
Monetary policy، Fiscal Policy، نرخ تورم و بیکاری اینها همه با تاخیر منتشر می شوند و بازار از قبل نسبت به این آمار که من آنها را به جای اندیکاتور خبر می خوانم پرایس شده است.
اینها را همه گفتم که
EMH Model یا ترید روی ماکرو اندیکاتورها را بی مصرف بخوانم حالا با یک جمله تکنیکال را بی مصرف می خوانم و فکر می کنم که همین کافیست که یادمان نرود که ما قیمت را معامله میکنیم و اندیکاتور را.
درسی که من از بازار گرفتم اینست که هیچ چیز جدیدی در ان اتفاق نمی افتد یعنی اینکه همه وقایع تکراری است چرا که انسانها به محرکهای مشابه واکنشهای یکسان نشان می دهند اینطور نیست که شما دستت وقتی می سوزد یکبار احساس کنید درد دارید و یکبار احساس سرما.

همواره یادتان باشد که عامل پیشرانه بازار یا حاکم مطلق روز بازار را شناساسیی کنید که یکی از چهار دشمن معامله گر است: ترس، امید،بی سوادی و طمع.

اصل چهارم اقتصاد می گوید که
PEOPLE RESPOND TO INCENTIVES یعنی مردم به به انگیزه های خود پاسخ می دهند و این یک واقعیت است و من با تمام وجودم روی Trading Floor این را مشاهده و درک کرده ام.

آموزش عملی نحوه آربیتراژ در بازار آتی سکه

استفاده از فرصت-هاي سرمايه-گذاري مناسب و ايجاد ارزش-افزوده بالاتر در معاملات و فعاليت-هاي اقتصادي آرزوي ديرينه همه معامله-گران است. در هر معامله و فرآيند اقتصادي و سرمايه-گذاري همواره عوامل متعددي مورد بررسي قرار مي-گيرد که سود و ريسک معامله مهم-ترين نکات مورد مطالعه است.


به صورت منطقي هر انساني سعي مي-کند معامله-اي با حد اکثر سود و حداقل خطر را براي خود طراحي كند و شرايط را به گونه-اي فراهم آورد که سود مناسب بدون ريسک حاصل آيد.



در ادبيات نوين مالي به اين گونه افراد آربيتراژگر arbitrageurs مي-گويند. آربيتراژگر فردي است که موقعيت-هاي مناسب در بازار-هاي مختلف مالي و پولي را به دقت شناسايي كرده و با حرکت در اين بازار-ها فرصت-هاي مالي و سودآوري خوبي براي خود فراهم مي-آورد.



وجود آربيتراژ يکي از مهم-ترين عوامل تعادل در بازار-هاي مالي و پولي در کشورها است. اين افراد با کنترل سطح سود در در بازارهاي-هاي مختلف از ايجاد تورم يا حباب در بازارهاي مختلف جلوگيري و فرصت-هاي سرمايه-گذاري در همه بخش-هاي اقتصادي را برابر مي-کنند.



فرد آربيتراژگر چند مشخصه دارد که او را از ساير فعالين بازار متمايز مي-كند. مهم-ترين مشخصه آربيتراژگر حرکت در بازار-هاي بدون ريسک است و لذا آربيتراژگرها افرادي قانع هستند و با حداقل سود از بازار-ها خارج يا به آن وارد مي-شوند.



نکته دوم در آربيتراژگري معامله کردن اعتباري است. آربيتراژ-ها معمولا از خود سرمايه-اي نمي-گذارند و با حرکت بين يک بازار پولي و يک بازار مالي و با کمک گرفتن از بازار-هاي ابزار مشتقه موقعيت-هاي خود را ايجاد مي-كنند.



طلا به عنوان يکي از مهم-ترين کالاهاي قابل-معامله و به دليل سهل المعامله بودن و ارزش بالا و کميابي سهم بالايي در معاملات و مبادلات اقتصادي در کشورها دارد . نقد شوندگي بالا براي طلا نظر همه فعالان اقتصادي را به خود جلب کرده و لذا طلا به عنوان پايه بسياري از مبادلات اقتصادي است.



در اين مقاله يکي از موقعيت-هاي مناسب سرمايه گذاري براي يک آربيتراژ در بازار-هاي واقعي ايران را مورد بررسي قرار مي-دهيم. هدف از اين بررسي نشان دادن وجود فرصت-هاي سودگيري از بازار-ها بدون داشتن سرمايه و بدون ريسک است. بديهي است مورد بررسي شده يکي از هزاران روش کسب درآمد از بازار-هاي مالي و پولي است.



اطلاعات مورد استفاده در اين محاسبات اطلاعات واقعي روز پنج-شنبه 10/9/1390 است.

• قيمت هرسکه نقدي در بازار تهران براي بسته-هاي 100 تايي برابر 612 هزار تومان بوده است .
• قيمت ميانگين معاملات آتي براي تحويل در تاريخ 30/12/1390 برابر 713240 تومان است .
• وجه تضمين سکه در بورس کالا هفتصد هزار ريال براي هر سکه است.
• نرخ سود بانکي براي گرفتن وام از بانک-هاي کشور 22 درصد است و در اين ميزان نرخ بهره مي-توان به راحتي از بانک-ها وام در يافت كرد.


فرض کنيد فردي مي-خواهد سود کسب كند. اين فرد مي-تواند به روش زير عمل کند:



1. به بانک مراجعه کند و با گذاردن وثيقه يا هر روش ديگري از بانک وام بگيرد.

2. به بازار طلا رفته و معادل پول خود از بازار سکه بهار آزادي خريداري كند.
3. با مراجعه به بورس سکه-هاي خود را در بازار آتي براي تحويل در اسفند ماه بفروشد.
4. در تاريخ سرسيد سکه-ها را به بورس تحويل دهد و وجه آن را دريافت كند.
5. پول دريافت شده از فروش سکه را به بانک داده ووام خود را تسويه كند.


براي راحتي محاسبه فرض مي-کنيم فرد سرمايه-گذار توانايي معامله يک بسته سکه به اندازه 100 سکه را دارد. با توجه به نوع معاملات سکه آتي در بورس کالا 100 سکه معادل 10 قرارداد مي-شود و لذا فرد در معامله 10 قرارداد وارد خواهد شد.



با توجه به اينکه قيمت سکه 612 هزار تومان است پس سرمايه لازم براي خريد 100 سکه از بازار طلا61,200,000 تومان است.



فرد سکه-هاي خريداري شده را نزد خود نگهداري مي-كند و با واريز 7 ميليون تومان به حساب بانکي خود به عنوان وجه تضمين100 سکه را در بازار و براي تحويل در پايان اسفند ماه مي-فروشد.



لذا کل سرمايه مورد نياز براي اين اقدام به صورت زير است:

سرمايه مورد نياز = بهاي سکه خريداري شده + وجه تضمين فروش آتي براي اسفند ماه
68,200,000=61,200,000+7,000,000


چون فرد خود سرمايه اي ندارد لذا کل اين مبلغ را به صورت وام 4 ماهه از بانک بانرخ سود 22 درصد دريافت کرده است. سود وام بانکي فرد بر اساس نحوه محاسبات سود در بانک-هاي ايران به صورت زير است .



مقدار سود بانکي = اصل وام نرخ بهره مدت زمان نگهداري وام اصل مبلغ وام برابر کل سرمايه مورد نياز 68,200,000 تومان و مدت نگهداري پول 4 ماه است که معادل يک سوم سال است نرخ سود وام هم 22 درصد است لذا مقدار سود بانکي به صورت زير است.

4,996,000 = 68,200,000 22درصد33/0


بنابراين فرد بايد در پايان اسفند ماه مبلغ 73،196،000 تومان برابر اصل وام و سود آن به بانک برگرداند.

با توجه به اينکه سکه-ها براي اسفند ماه به قيمت 713240 تومان فروخته شده است لذا پول 100 سکه در اسفند ماه 71,324,000 تومان خواهد شد و وجه تضمين بابت فروش آتي اسفند ماه نيز آزاد شده و به فرد برگردانده مي-شود لذا کل پولي که فرد در پايان اسفند دريافت مي-کند 78,324,000 تومان خواهد شد.
سود فرد برابر کل پول دريافت شده منهاي پول پرداخت شده به بانک است.


سود معامله = اصل و بهره پرداخت شده به بانک _ کل پول دريافت شده از فروش سکه-ها

5,128,000 =73,196,000 -78,324,000
هزينه-هاي معاملات و کارگزاري و هزينه کارشناسي براي تحويل سکه-ها در مجموع حدود 80 هزار تومان است.


مشاهده مي-شود فرد در اين فرآيند کاري سود تضمين شده حدود 5 ميليون تومان براي معامله 100 سکه در دوره 4 ماهه کسب كرده است.



بديهي است در صورتي که فرد با استفاده از سرمايه خود اقدام به معاملات کند سود بانکي نيز پرداخت نمي-شود و سود معاملاتي معامله-گر حدود 10 ميليون تومان در چهار ماه خواهد شد. فرصت-هاي مالي و سرمايه-گذاري متعددي در ابزار-هاي مالي و بورس ايران وجود دارد که براي شرايط مختلف قابل استفاده است.

آشنایی با فراریت و استفاده از فراریت در بازار تبادلات ارزی (Volatility)

در بازار تبادلات ارزی مبنای جابجایی نرخ ها، میزان عرضه و تقاضای هر ارز می باشد و بدین لحاظ که ارزها همیشه با ارزی دیگر سنجیده می شوند. عرضه و تقاضای منفرد هر ارزی بر روی ارزش برابری ارز متقابل نیز تاثیر مستقیم دارد. این بحث بدین لحاظ گفته شد تا بتوانیم میزان جابجایی هر جفت ارز را جدا از مسائل بنیادی تاثیر گذار بر عرضه و تقاضا به لحاظ تکنیکی بررسی کنیم. شاخصی که میزان نوسان هر جفت ارز را در بازه زمانی خاصی اندازه گیری می کند با نام Volatility یا فراریت شناخته می شود.
فراریت مقدار میانگین نوسان هر جفت ارز، سهام یا کالا در بازه زمانی خاص می باشد. فراریت در بازار مبادلات ارز رابطه نزدیک و تنگاتنگی با ارزش ذاتی برابری نرخ آن جفت ارز دارد. اگر میزان عرضه و تقاضای یک جفت ارز را در دو بازه زمانی، برابر فرض کنیم میزان نوسان هر جفت ارز بسته به ارزش ذاتی نرخ برابری آن جفت ارز تعیین می شود. عموما ارزها در بازار مبادلات ارز در هر 24 ساعت یا یک روز کاری بین 0.5 تا 1.5 درصد از ارزش ذاتی خود را به صورت میانگین نوسان دارند. بدین معنی که اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز پوند به فرانک سوییس در یک سال گذشته 1.8000 بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین 180 پوینت که برابر یک درصد ارزش ذاتی این جفت ارز می باشد حرکت دارد. یا به عنوان مثال اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز دلار استرالیا به دلار آمریکا در یک سال گذشته 0.75 بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین 75 پوینت نوسان داشته باشد.
ذکر دو مساله نباید فراموش شود. اول اینکه شاید روزهای بسیاری را داشته باشیم که مقدار میانگین نوسان هر ارز بیشتر از 1.5 درصد از ارزش ذاتی باشد اما روزهایی قبل یا بعد مقدار نوسان کمتر باشد که میانگینشان به 0.5 تا 1.5 درصد ارزش ذاتی برسد و مساله دوم اینکه وقتی صحبت از فراریت می شود منظور بیشینه و کمینه قیمت(High و Low) می باشد.
این بحث بدین لحاظ حائز اهمیت است که انتظارات حرکتی یک جفت ارز را در یک بازه زمانی برای معامله گر مشخص می کند. زمانی که معامله گر روی دلار استرالیا به دلار آمریکا معامله می کند و حد سود یا ضررش حدود 150 پوینت است نمی تواند انتظار داشته باشد که حداکثر در طول یک روز بازار به هدف های قیمتی اش برسد. حال آنکه عکس این حالت را نمی تواند برای جفت ارزی مانند پوند به ین که میانگین نوساناتش حدود 180 پوینت در روز است را برای دستورات حد ضرر و سودش انتظار داشته باشد.
از یاد نبریم این قانون نانوشته در بازار مبادلات ارز در اصل از قانون حداکثر میزان نوسانات بازار اوراق بهادار گرفته شده است اما ناخودآگاه، در بازار ارز حالتی به وجود آورده که برای هر بازه زمانی معامله گران انتظار نوسان خاصی را پیش بینی می کنند. غیر از استفاده ای که از میزان فراریت برای حداکثر نوسانات هر روز می شود. با تشخیص این عامل که آیا در روزهای گذشته بازار کمتر از میزان میانگین نوساناتش، حرکت کمتر داشته، می توان متوجه شد که در روز یا روزهای آتی بازار حرکات بزرگتر و با دامنه بیشتری خواهد داشت. در عین حال تا با این تکنیک یا تکنیک های مشابه آشنایی کامل پیدا نکرده اید پیشنهاد نمی شود با زیاد شدن نوسانات در روزهای خاص، حرکات کمتر را در روزهای پیش رو انتظار داشته باشید. همانطور که در شکل زیر دیده می شود پس از اینکه چندین روز میانگین نوسان بسیار کم بوده است روز یا روزهایی را شاهد هستیم که فراریت بیشتر شده است تا میانگین نوسانات فراریت بر اساس ارزش ذاتی درست باشد.

برای بازه های زمانی بزرگتر، در بازه هفتگی فراریت یا اختلاف بیشینه و کمینه قیمت (High و Low) به صورت میانگین گرایش به 2.8 ارزش ذاتی آن جفت ارز دارد و برای بازه ماهانه به صورت میانگین گرایش حرکت دامنه نوسان به 7.5 درصد از ارزش ذاتی جفت ارز وجود دارد.
معمولا فراریت را با شاخص نمای تکنیکی سنجش انحراف معیار(Standard Deviation) می سنجند. به هر میزان انحراف معیار بالاتر باشد میزان فراریت بیشتر است. گرچه بدون استفاده از این شاخص نما نیز می توان میزان فراریت بازار را با نرم افزارهای آماری مورد سنجش قرار داد.
آشنایی و استفاده از همبستگی ارزها (Currency Correlation)

معامله بر اساس جفت ارزهای متقاطع (Rates Cross) مبحثی می باشد که اغلب مورد توجه معامله گرانی است که از سیستم تریدینگ استفاده می کنند. اغلب معامله گران مبتدی از معامله بر روی جفت ارزهای متقاطع پرهیز می کنند دلایلی مانند اسپرد بالاتر، آشنا نبودن با رفتار آن جفت ارز، کمبود دانش و اطلاعات فاندامنتالی از جمله دلایل فعالیت کمتر معامله گران در این ارزها می باشد و اغلب معامله گرانی که بر روی جفت ارزهای متقاطع کار می کنند به دنبال ارزهایی هستند که فراریت (Volatility) بیشتری داشته باشند مانند جفت ارز پوند به ین ژاپن.
متاسفانه بسیاری از معامله گران بدون اطلاع از تاثیر پذیری جفت ارزها از یکدیگر بر روی جفت ارزهای متقاطع اقدام به معامله می کنند و اغلب ضررهایی بیش از حد، متحمل می شوند. در بازار تبادلات ارزی با داشتن قیمت دو جفت ارز نسبت به ارزی ثابت میتوان قیمت آن دو جفت ارز را نسبت به هم محاسبه نمود که یکی از سه حالت زیر برایشان وجود دارد.
A —– C C —– B
AC*CB=A/B
(GBP/USD)* (USD/JPY)= GBP/JPY
A —– C B —— C
AC/BC=A/B
( EUR/USD) / (GBP/USD) =EUR/GBP
C —– A C —– B
CB/CA=AB
(USD/CHF)/(USD/JPY)= CHF/JPY
مثال: قیمت جفت ارز GBP/USD در حال حاضر 1.9717 و قیمت جفت ارز USD/JPY حالا 118.85 می باشد قیمت جاری جفت ارز GBP/JPY چقدر می باشد؟
1.9717*118.85= 234.33 قیمت جاری جفت ارز پوند به ین.
مثال: قیمت جفت ارز GBP/USD در حال حاضر 1.8864 و قیمت جفت ارز EUR/USD حالا 1.2792 می باشد قیمت جاری جفت ارز EUR/GBP چقدر می باشد؟
1.2792/1.8864= 0.6781 قیمت جاری بازار جفت ارز یورو به پوند.
مثال: قیمت جفت ارز USD/CHF در حال حاضر 1.2211 و قیمت جفت ارز USD/JPY حالا 118.59 می باشد قیمت جاری جفت ارز CHF/JPY چقدر می باشد؟
118.59/1.2211= 97.11 قیمت جاری بازار جفت ارز فرانک به ین.
بدیهی است قیمت های بروکر ها به خاطر اسپرد و تاخیر زمانی ممکن است چند پیپ با قیمت های محاسباتی ما متفاوت باشند اما در کل، قیمت کراس ها به این صورت قابل محاسبه خواهند بود.
بدین ترتیب با وابستگی ارزش ذاتی ارز هر کشوری در مقابل سایر ارزها قابل استنباط است که همه ارزهای جهانی دارای ارزش ثابتی برای خود باشند و با کم شدن ارزش پول هر کشوری تمامی ارزهای جهانی در مقابل آن ارز با افزایش ارزش روبرو شده اند. این مساله در مورد قوی شدن پول کشور ها نیز صادق است.
از همبستگی ارزها زمانی استفاده می شود که معامله گر رفتار متفاوتی را برای ارزهایی خاص در مقابل ارزی خاص انتظار دارند و می توانند به جای دو معامله بر روی دو جفت ارز، یک معامله بر روی جفت ارز متقاطع انجام دهند. به عنوان نمونه تحلیلی داریم از صعود قیمت در نمودار پوند به دلار و در عین حال تحلیل نمودار دلار به ین نیز از صعود حکایت دارد. بدین ترتیب می توان برای کاهش ریسک احتمالات در بازار و بالا بردن احتمال سود دهی، معامله ای بر روی پوند به ین انجام داد. در این صورت حتی اگر یکی از دو تحلیل پوند به دلار یا دلار به ین درست نباشد باز نمودار پوند به ین صعودی خواهد بود و ضرری متوجه حساب نمی شود. در عین حال حتی در صورتی که معامله ای بر روی جفت ارز متقاطع انجام نمی شود همیشه پیشنهاد می شود تحلیل بنیادی یا تکنیکی همبستگی هر ارز خاص را در مقابل ارزهای دیگر نیز انجام شود تا ریسک کمتری متوجه معاملات شود.

سیکل یابی بر اساس تاثیر بسته های حمایتی ایالات متحده

دسته بندی بازار (سیکل یابی ) بر اساس تاثیر بسته های حمایتی ایالات متحده (پست قدیمی هست ولی میتوان انتظار رفتار الگو مشابه رو داشت چیزی که که این چارت نشون میده تا زمان پایان بسته های حمایتی تقریبا یورو دلار صعودی بوده
همچنین فدرال رزرو طول زمان تزریق نقدینگی و بازخرید اوراق همچنین پایین نگه داشتن نرخ بهره (وجوه نقد و بیس مرکزی ) رو تقریبا پایان سال 2013 اعلام کرده
هر چند تجربه قبلی ژاپن (حل معضل تورم منفی این کشور ) نشان داد تمرکز روی تزریق نقدینگی و دخالت در بازار ارز در ایجاد تورم محرک اقتصاد انچنان موفق عمل نکرده

شاخصهای نمایش تورم هم به نظرم وضعیتی رو نشون میدم که بازار کماکان کشش تزریق نقدینگی رو داره
Charting Momentum in Latest Forex Cycles : Ashraf Laidi

Inflation - up to date info on current and historic inflation by country

HICP Euro Inflation | HICP Euro Inflation Rates | HICP Euro Inflation Futures

CPI UK | CPI UK Rates | CPI UK Futures

Fed's Five-year Forward Breakeven Inflation Rate Analysis - FED5YEAR - Bloomberg

بحران مالی سال 2008 چگونه ایجاد شد؟


بحران مالی سال 2008 چگونه ایجاد شد؟ خلاصه ای از مرور بر بیست و یک جلد کتاب





بحران اقتصادی که از سال 2008 شروع شد بزگترین بحران اقتصادی غرب بعد از بحران معروف سالهای 1329-1933 بود و خطربزرگی را فرا روی این کشور ها و اقتصاد جهان قرار داد و هزینه بزرگی را به آنها تحمیل کرد، به نحوی که در مقاطعی در سال 2008 به نظر می رسید کل اقتصاد این کشور ها در آستانه فرو پاشی است. هنوز نیز جوامع مختلف در شرق و غرب عالم دست بگریبان عواقب این واقعه هستند.
به نظر می رسد هنوز اقتصاد دانان نتوانسته اند نظر قطعی خود را برای تبیین دلائل بحران اقتصادی سال 2008 جمع بند ی کنند! اندرو لو در یک مرور ادبیات این زمینه 21 کتاب را جمع بندی و نتایج این جمعبندی را در مقاله ای آورده است که در جلد اول شماره 50  "مجله ادبیات اقتصادی[1]" سال 2012 چاپ شده است. این جمع بندی از

این نظر جالب است که کار خواننده علاقمند به این مطلب را ساده می کند و ضرورت خواندن تمام کتابها را کاهش می دهد. همچنین این خلاصه برای خواننده ای که علاقمند به این زمینه هااست کار انتخاب کتابهائی که بایستی بخواند را ساده تر می کند. تجربیات و درسهائی که می توان از این بحران گرفت برای سایر جوامع  نیز قابل استفاده و درس آموز است.  به همین دلیل در این نوشته مقاله آندرو  لو به طور خلاصه مرور می شود. البته بایستی به خواننده ارجمند یاد آور شوم که خلاصه کردن یک مقاله که خود خلاصه بیست ویک جلد کتاب است کار ساده ای نیست و بسیاری از نکات مهم به ناچار از قلم می افتد. لیکن این مرور اجمالی می تواند نکات اصلی را معرفی نماید ومنابع مربوط به مطالعه بیشتر را به خواننده معرفی کند. در پایان این خلاصه کتابهائی را برای خواندن پیشنهاد می کنم.

نویسنده مقاله ابتدا به این نکته اشاره می کند که گوئی برای هر واقعه ای دلال مختلف و حقایق متنوعی قابل ذکر است و بحران سال 2008 نیز مثالی بارز از این رویکرد است. اشاره می کند که کمیته تخصصی که برای  بررسی پدیده بحران مالی سال 2008 توسط هر دو حزب آمریکا تشکیل شد وطی 18 ماه با 700 نفر مطلع مصاحبه نموده و نود روز نیز برای مباحثه عمومی اختصاص داد، درنهایت سه دلیل برای این واقعه جمع بندی کرد. این جمعبندی نیز به خوراک متعارف جراید و افکار عمومی تبدل شد و به ذهنیت رایج در این مورد شکل داد.

1.     اعتقاد به فرض بازار مالی کار آمد(Efficient market hypothesis.)سبب شد که بسیاری از سرمایه گذارها نسبت به ایراد در قیمت  گذاری دارائی های مالی مبتنی بر اسناد رهنی توجه نکنند و به این مسئله که حباب قیمت در بازار مسکن روزی خواهد ترکید بی توجه بمانند.

2.     سیستم پاداش مدیران شرکتهای مالی بر اساس سود کوتاه مدت به جای عملکرد بلند مدت سازمان یافته بود و این امر انگیزه اقداماتی را فراهم می آورد که نتیجه آن بی توجهی به عواقب بلند مدت تصمیم ها بود. همچنین مدیران شرکتها با پول سایر سرمایه  گذاران تصمیم های ریسکی اتخاذ می کردند که منافع آن به بهرهمند شدن خود آن مدیران می انجامیده  و زیان ها فقط متوجه سرمایه گذاران می شد.

3.     بانکهای سرمایه گذاری حجم وام گیری و اتکا به گسترش پوشش وام دهی(leverage) خود رابه دلیل تغییر در دستور العمل های کمیسیون اوراق بهادار و معاملات مالی(Securities and exchange committee) افزایش دادند.
گرچه این جمعبندی ها بر اساس عقل عرفی درست به نظر می آید لیکن اندرو لو نشان می دهد که بر اساس بررسی های آماری دقیق تر هر کدام دارای ایراد بوده و قابل نقد است و نمی توان به صورت قطعی با شواهد آماری  آنها را تائید کرد. اینکه نویسندگان مختلف به خصوص اقتصاد دانان روایتهای متعددی مطرح می کنند را می شود یک نکته مثبت تلقی کرد. چرا که این امر سبب می شود مسئله از زوایای مختلف مو شکافی شود و در نهایت درک جامعتری از مسئله و دلیل وقوع آن و احیاناً راه حلهای مقابله با آثار اینگونه پدیده ها بدست آید. او کتابها را به دوسته تقسیم می کند. دسته اول آن کتابهائی که توسط اقتصاد دانان آکادمیک تالیف شده و دسته دوم  کتابهائی که توسط اقتصاد دانان روزنامه نگار و وزیر خزانه داری اسبق آمریکا هنری پالسون نوشته شده است.  دسته اول شامل یازده عنوان کتاب  دسته دوم شامل ده کتاب است. فهرست این کتابها در یک جدول در پائین این مطلب ارائه شده است.

کتابهائی که توسط اقتصاد دانان تالیف شد:

یکی از اولین کتابهائی که بعد از بحران اخیر به بازار آمد کتاب رابرت شیلر بود تحت عنوان "راه حل برای وامهای فرو کیفیت: چگونه بحران مالی جهانی فعلی حادث شد و راه مقابله با آن کدام است".  این کتاب در سال 2008 منتشر شد، و اولین اثری بود که در مورد این پدیده به بازار آمد. به نظر می رسد شیلر منتظر ظهور این بحران بوده و از قبل نیز آمادگی داشته است. او برای سالها نسبت به ظهور حباب قیمت در بازار مسکن هشدار داده بود و برای مطالعه روند های بازار مسکن نیز یک شاخص قیمت جدید با کمک کارل کیس طراحی کرده بود که توسط موسسه " استاندارد اند پور" به طور منظم محاسبه و منتشر می شود. در این کتاب توجه شیلر بر چند مطلب متمرکز بود. یکی اینکه مردمی که از بانکها وام می گرفتند دقیقا از محتوای قرارداد ها بی اطلاع بوده و قرار دادها به نحوی تنظیم می شد که پیوسته به سود بانکها باشد. در شرایط بحرانی نیز بار مشکل به عهده مشتریان متمرکز شد و علیرغم کاهش قیمت مسکن این مشتری بود که بایستی قسط وام را بر اساس همان قیمت قبل از بحران بپردازد  و درصورت عدم پرداخت اقساط  و ضبط وثیقه(که اکنون قیمت پائین تری نسبت به زمان عقد قرارداد داشت) معلوم نبود که بانک بر اساس قرار داد دست از مطالبه مابه التفاوت بر دارد. در این کتاب او پیشناد می کند که همان قواعد حفظ حقوق مصرف کننده که در مورد کالاهای متعارف اعمال می شود در مورد بازار مسکن نیز بر قرار شود و اصطلاحی که بکار می برد " دموکراتیزه کردن بخش مالی " است. اگر حباب قیمت در بازار دارائی ها مربوط به اشاعه اطلاعات نادرست در بین مردم و سرایت آن مانند سرایت بیماری های واگیر دار تلقی شود، پس وظیفه دولت این است که مانند اقدامات پیش گیرانه از بیماری ها برای پیش گیری از سرایت اطلاعات نا درست نیز اقدام کند. دراین مورد شفافیت اطلاعات و تدارک پایگاههای اطلاعات آماری غنی تر می تواند کار ساز باشد. پیشنهاد های او در مورد سالم سازی فضای اطلاعاتی پیرامون دارائی ها و اقدامات مربوط به حمایت از حقوق وام گیرندگان بازار رهنی تا حدودی توجه برخی از سیاستمداران را به خود جلب کرده است. پس از این کتاب که با عجله به بازار آمد، شیلر و اکرلاف کتاب دیگری را منتشر کردند که در سال 2009 به بازار آمد. در این کتاب به ایدهائی که قبلا به وسیله کینز برای توضیح شرایط قبل از بحران سال 1929 به کار گرفته بود استناد کردند.  عنوان کتاب "روحیه حیوانی: چگونه روانشناسی انسان اقتصاد را راهبری می کند" است. در این کتاب نسبت به روش متعارف نظریه اقتصاد کلان انتقاد شده است که عوامل روانی تاثیر گذاربر کار کرد های اقتصادی را به حساب نمی آورد. آنها  می گویند این فراگرد که در بازار های مالی رخ می دهد را نمی توان بر اساس فرض منطقی بودن انسانها توضیح داد: اینکه چگونه در بازار دارائی ها روحیه اعتماد و باور حاکم می شود و همه به این باور می رسند که قرار است قیمت دارائی هائی مانند مسکن پیوسته افزایش یابد، و سپس چگونه این اطمینان نگهان به اضطراب تبدیل می شود و اضطراب به ترس مبدل شده ناگهان اقداماتی که مردم تحت این شرایط روحی انجام می دهند به فرو ریختن بازار های مالی و مبانی اقتصاد کشور منجر می شود. در عین حال که این کتاب توجه را به مسائل روانی جلب می کند لیکن به این نکته کمتر توجه می کند که بسیاری از اقتصاد دانان در بررسی تاریخچه پول و بحرانهای پولی به این موارد توجه کرده اند، لیکن هنوز راهی برای الگو سازی بی منطقی یافت نشده است. شیلر و اکرلاف راه حل کلی افزایش مقررات نظارتی را مطرح می کنند. این پیشنهاد  به صورت یک نسخه عمومی دارای ایراداتی است که می تواند فوائد آن را تحت اشعاع قرار دهد.

کتاب دیگری که در این زمینه منتشر شد کتاب "سیلی از دست نامرئی: آشوب سال 2007 " است که بوسیله گری گورتون در سال 2010 به چاپ رسید. او استدلال می کند که بحرانی که ازتابستان سال 2007 شروع شد در واقع مشابه بحرانهای ناشی از هجوم مشتریان به بانکها بود که در دهه های قبل خصوصاً در قرن 19  نمونه آن به کرات دیده شده بود. لیکن این بار این هجوم نه در شعبه های بانکهای مرسوم بلکه در سیستم بانکی عظیمی که به صورت سایه در اطراف ساز و کار ایجاد دارائی های قرار دادی و انواع اوراق بهادار شکل گرفته بود، رخ داد. این  بار هجوم به صورت عمده فروشی و توسط نهاد های بزرگ مالی در مقابل یکدیگر انجام شد. گورتون می گوید که سیستم بانکی بر اساس ایجاد وام به پشتوانه دارائی هائی عمل می کند که نسبت به اطلاعات حساس نیستند. مثلا سیتسم بانکی متعارف بر اساس سپرده هائی عمل می کند که توسط یک نهاد عمومی بیمه شده است.  این ویژگی خود می تواند ماخذ بسیاری نا کارائی ها باشد.

تا سال 2009 بسیاری از نوشته ها بر امر ایجاد شناخت و تشریح دلیل بحران متمرکز بود. یا لااقل این کتابها معلوم می کردند چه کسانی باید برای این مشکل سر زنش شوند. در این سال رینهارت و رگ اف کتابی نوشتند تحت عنوان" این بار متفاوت است: هشت قرن نادانی مالی."  دربین کتابهای مرور شده، این کتاب بیش از همه از پشتیبانی دقت در ارائه مطالب بر اساس واقعیت های تاریخی و آماری(شامل صد صفحه ضمائم آماری) متکی است و از سایر کتابها غنی تراست. این دو نویسنده،  این بیان که توسط سیاستمداران، سرمایه گذاران و اقتصاد دانان مطرح می شود که این بحران با سایر بحرانها متفاوت است را مورد نقد قرار می دهند. از نظر آنها  این بار وجود بازار های بین المللی و سایر امکانات ایجاد تعهدات مالی سبب اشاعه ساده تر و روانتر بحران به بخشهای مختلف و کشور های مختلف شد. این دو استدلال می کنند که در تمام سابقه تاریخی موجود افزایش بدهی ها و انباشت آن توسط دولتها، شرکتها و یا مصرف کنندگان تصویر غیر واقعی و سراب گونه از وفور و رشد و استحکام اقتصادی و سود آوری موسسات و بانکها را  ایجاد می کند که می تواند در مدت کوتاهی فرو بریزد و بحران ساز باشد. انباشت بدهی ها به خصوص هنگامی که این بدهی ها کوتاه مدت بوده و نیازمند باز تامین مالی هستند اقتصاد را در مقابل بحران اعتماد آسیب پذیر می کند. بسیاری از موارد رونق هائی که در این چنین شرایطی، بر مبنای انباشت بدهی، ایجاد شده اند معمولآ ختم به مصیبت شده اند. گرچه شکل این مصائب متفاوت است لیکن ذات آنها یکی است. قصور حکومت ها در باز پرداخت بدهی های خود، بحرانهای بانکی شامل زیان هنگفت سرمایه گذاری ها، هجوم مردم به بانکها برای برداشت سپرده ها، بحرانهای ارزی (مانند آنچه در دهه 1990  در آسیا و آمریکای لاتین رخ داد) و نرخهای بالای تورم، که خود نشان دهنده ضمنی قصور باز پرداخت بدهی ها و از پر آسیب ترین بحرانهای مالی است، و معمولا ترکیبی از تمام موارد فوق ویژگی های مشابه و تکرار شونده آغاز بحران های اقتصادی بوده اند.

  کتاب جانسون و کواک که در سال 2010 منتشر شد تحت عنوان:" سیزده بانکدار: تصرف وال استریت و ذوب مالی بعدی"  از زمره کتابهائی است که مسئله را از دید اقتصاد سیاسی آمریکا مورد مطالعه قرار می دهد. این دو مولف استدلال می کنند که قدرت گرفتن چند موسسه مالی بزرگ، که آن ها را  "اولیگارش"می خواند سبب شد که بین آنها و نهاد های عمومی حکومتی آمریکا تداخل منافع ایجاد شود و نتیجه این تداخل ضعیف شدن نظارت بر این موسسات بود. بر اساس تجربه تاریخی در زمانهائی که دولت آمریکا نقش تهاجمی در مقابل تمرکز بخش مالی ایفا کرده است این اقدامات منجر به ایجاد یک بخش مالی متفرق، ضعیف و آسیب پذیر شده است. از طرف دیگر عدم نظارت کافی نیز بحران های مالی را ایجاد نموده. از نظر آنها راه میانه ای که فرانکلین روز ولت و مشاورانش انتخاب کردند راه مناسب بوده است. چون برای حدود پنجاه سال منجر به ایجاد یک بخش مالی قوی و بدون بحران شد. به نظر آنها نقطعه عطف در این تاریخ مربوط به دوران رونالد ریگان بود که سبب شد در نتیجه مقررات زدائی همراه با نو آوری های مالی بخش مالی از رشد بالائی برخوردار شده و از سود آوری بی سابقه ای بهرمند شود. از سال 1990 بخش مالی توانست، از طریق ایجاد و استخدام لابی های خاص خود و کمک مالی به هزینه های انتخاباتی نمایندگان و رئیس جمهور، نفوذ سیاسی بیشتری کسب کند. همچنین مراکز قدرت سیاسی را با کادر های مدیریت مالی شرکتها تامین نیروی انسانی کرد به نحوی که این افراد شعاعر خاص وال استریت را به سیتسم سیاسی نیز القا نمودند و در نظام سیاسی درون زا کردند. این امر سبب شد که الیگارش ها بتوانند مانع تصویب برنامه های نظارتی شده و مراحل رونق بدون کنترل به سمت سرا شیبی یک بحران اساسی میل نماید. راه حل آنها نیز این است که شرایط کفایت سرمایه برای موسسات بانکی بایستی تقویت شود، به نحوی که تامین سرمایه خواه نا خواه اندازه این شرکت ها را محدود و بسیاری از سایر مسائل را نیز به تدریج رفع کند.

اقتصاد دان استرلیائی راس گارنوت و روزنامه نگار دیوید لیوولین اسمیت نیز کتابی نوشته اند تحت عنوان "بحران بزرگ 2008" .  در این کتاب جزئیات بنگاهها و افراد درگیر در این ماجرا را مورد بررسی قرار میدهند. این دو نیز ریشه بحران را (مانند رینهارد و راگ اوف ) به حباب بازار مسکن و افزایش جریان سرمایه خصوصاً از چین مربوط می دانند. این دو نیز با فرضیه اوراق مالی ایجاد کن برای توزیع (originate-to- distribute)  به عنوان ریشه مسئله موافق هستند و بخشی از مسئله را به سردرگمی مقرراتی و ناظرین و فرهنگ طمع نسبت می دهند. این دو همچنین به یک نوع انتشار واگیر مانند ایده ها در جهان انگلیسی زبان اشاره می کنند که سبب می شود این کشور ها تجربه و مشکلات مشابهی را از سر بگذرانند. تجربه هائی مانند تبدیل به اوراق مالی کردن بدهی ها، ایجاد سیستم بانکی سایه ای، افزایش قیمت مسکن و پرداخت نجومی به مدیران شرکتها.  در جوامع مختلف غربی، به جای اینکه این رویکردها به صورت طبیعی از داخل کار کرد سیستم اقتصادی ظاهر شود، بر اساس نگاه کردن به دیگران کپی سازی شده است.

کتاب استیگلیز با عنوان "سقوط آزاد" نیز به تشریح جزئیات آنچه در بازار های مالی اتفاق افتاد می پردازد. از لحاظ مبانی نظری شاید جنبه قابل توجه کتاب او توجه به مشکل موسوم به"بیش از حد بزررگ برای ورشکست شدن"است. به این معنی که مدیران بانکها  و نهاد های مالی بزرگ با این تصور که چون شرکت آنها بسیار بزرگ است و اگر سقوط کند آثار نا مطلوب وسیع ایجاد می شود بنا بر این دولت به کمک خواهد آمد. این شرکت ها بر اساس این اعتقاد بیش از حد لازم در معاملات خود تقبل ریسک می کردند. اگر آمار و بررسی ها نشان دهد که این رفتار متناظر با رفتار صاحبان سهام این شرکت ها بوده و آنها نیز سهام این شرکت ها را به همین دلیل خریداری کرده اند، آنگاه نتیجه منطقی این است که ضروری است از طریق محدویدت های مقرراتی اندازه بنگاههای مالی محدود شود تا این تصور در ذهن مدیران و صاحبان سهام جای نگیرد.


نوریل روبینی فردی است که به دلیل اخطار های قبلی خود در مورد بروز بحران شهرت دارد. او همراه با استفان میهم کتابی تحت عنوان " اقتصاد بحران:یک دوره فشرده در مورد آینده بخش مالی" نوشتند. در این کتاب با توجه به بررسی ابعاد مختلف مسئله و ارائه شواهد مختلف استدلال می کنند که بحران یک امر یکباره و منفرد نیست و نظام مالی در بطن خود عوامل بحران زائی مکرر را دارد. نظریه آنها مبتنی بر سه محور است. یکی محور اثر واگیر بودن رفتار عاملین اقتصادی و  سرایت رویکرد ها و انتظارات است. محوردوم بحران را ناشی از دخالت دولت ، وعامل سوم را وجود وام دهنده نهائی و به ناچاریعنی بانک مرکزی، می دانند. آنها یک راه حل دو مرحله ای پیشنهاد می کنند. یکی راه حل های تعمیری کوتاه مدت مانند افزایش شفافیت در فعالیت بنگاههای بزرگ مالی و ساختار پرداخت به مدیران، افزایش نظارت بر مراحل تبدیل به اوراق مالی کردن تعهدات مالی، بازنگری در نقش موسسات رتبه بندی و تعیین ذخیره قانونی. راه حل های بلند مدت پیشنهادی آنها عبارتند از نظارت دقیق تر بر شکل گیری حبابهای قیمتی  و اقدام فعالانه سیاست گذاران پولی برای خنثی کردن آنها. محدود کردن فعالیت لابی های بخش مالی و محدود کردن جا به جائی مدیران بین بخش بخش مالی و دولت به نحوی که از فلج شدن سیستم نظارتی ممانعت شود. جلو گیری از بده بستان  بانکها و سایر موسسات مالی در انتخاب مسئول ناظر، به نحوی که یک موسسه واحد مسئولیت نظارت بر کلیه بنگاههای مالی را بعهده داشته باشد. پیشنهاد دیگر آنها این است که موسساتی که بسیار بزرگ شده اند، به نحوی که ورشکستگی آنها به کل اقتصاد آسیب رسان است، بایستی بر اساس مقررات جدید به واحد های کوچکتری تجزیه شوند. و نهایتاً جدائی بین فعالیتهای بانکداری تجاری و بانکداری سرمایه گذاری را مطرح می کنند.

کتاب راگورام راجان از زمره کتابهای دیگری است که مسئله را در چار چوب وسیعتر مورد توجه قرار می دهد. عنوان کتاب " گسل ها: چگونه شکستگی های پنهان هنوز اقتصاد جهان را تهدید می کند" است. تحلیل او چند وجهی و پیچیده است، لیکن تمرکز بحت او بر نابرابری های سیستمی در آمریکا و در تمام دنیا است. او استدلال می کند که این نابرابری های درآمدی و ثروت، گسل های عمیق و خطر ناک مالی را در بستر اقتصاد جهانی ایجاد کرده است. این گسل ها احتمال بروز بحرانها را بیش از پیش افزایش داده است. او به گسل های دیگری نیز اشاره می کند. مانند عدم تعادل سرمایه در جهان، مشکلات سیستم تور پوششی در ایالات متحده و جدائی هنجار های کسب و کار در بخش مالی از سایر بخشهای اقتصاد واقعی. پیشنهاد او شامل سه جبهه حمله به مسئله است. اول اجرای یک مجموعه از سیاستهای اجتماعی قوی برای کاهش نابرابری از جمله افزایش دسترسی به تحصیلات ، فراگیر کردن تامین خدمات درمانی و کاهش موانع ساختاری موجود در تحرک و ارتقاء نیروی کار. دیگر توصیه او این است که نهاد های بین المللی چند ملیتی روابط خود را به جای محدود کردن در حد بالای سیستم سیاسی، این روابط را با نهاد های پائین دستی که تحت تاثیر تصمیم های آنها قرار می گیرند تقویت کنند.

در سال 2010 کتاب دیگری نوشته شد که حاصل یک گردهم آئی پانزده اقتصاد دان مالی بود. این کتاب تحت عنوان "گزارش سکوام لیک: چگونه سیستم مالی را مرمت کنیم" منتشر گردید. این گروه پیشهاد کرد که هر کشور یک موسسه ناظر برای بررسی مستمر ریسک سیستمی ایجاد کند و اطلاعات آماری وسیع تر و با جزئیات بیشتری از آنچه اکنون موجود است را از سیستم مالی جمع آوری و پس از گذشت فواصل زمانی خاصی برای اطلاع عموم منتشر نماید. کفایت سرمایه شرکت ها و موسسات مالی بایستی با توجه به اندازه و ریسک برداری و میزان نقد شوندگی دارائی های موسسات مالی تعیین گردد. دولت ها نبایستی محودیت بر مبلغ پرداخت به مدیران اعمال کنند، لیکن بایستی این پرداخت ها محدود به فواصل زمانی بلندمدت تری شود تا مدیران انگیزه کافی برای اقدامات درآمد زای کوتاه مدت که ریسک های بلند مدت به همراه دارد نداشته باشند. نقش دولتها بایستی همه گیر کردن مقررات و نظارت ها بوده و تمام ریسک ها به نحوی تنظیم شود که جنبه داخلی یافته و متوجه مالیات دهندگان نشود. پیشنهاد های بدیع تر این گروه عبارتند از اینکه دولتها بانکها را موظف کنند اوراق قرضه قابل تبدیل خاصی را منتشر کنند که این اورا ق قرصه در زمانهای خاصی به سهام مالکانه تبدیل شود. این مقاطع زمانی نیز به صورت خود کار برحسب شرایط خاص بحران به صورت خود به خود رقم بخورد و عملی شود. در این شرایط به جای اینکه در زمان بحران هزینه نجات بانکها متوجه دولتها شود این هزینه افزایش سرمایه متوجه سرمایه گذاران می شود. برای تسریع بهبود و باز سازی موسسات مالی آنها "وصیت نامه های زمان حیات" تهییه کنند به نحوی که موسسات ناظر در زمان وقوع بد ترین شرایط به سرعت بر اساس این وصیت نامه ها به تغییر ساختار موسسات بپردازند.

کتاب آرکاریا ریچاردسن وون نیوربرگ در سال 2011 تحت عنوان "تضمین شکست: فنی می، فردی مک و فروپاشی تامین مالی وثائق ملکی"منتشر شد. این دو موسسه مالی بزرگترین تامین کننده های مالی بازار مسکن آمریکا از طریق انتشار اوراق قرضه به پشتوانه اسناد وثائق ملکی وامهای سایر بانکها بودند. این موسسات ابتدا برای کمک به خانه دار شدن مرم با شرایط سهل از طریق قانون ایجاد شدند و موسسات دولتی تلقی می شدند. گرچه بعداً با حفظ اساسنامه قانونی قبلی، در زمان لیندون جانسون،  به شرکت سهامی خصوصی تبدیل شدند. لیکن همیشه تصور بر این بود که در صورت بروز مشکلات مالی دولت به یاری این دو شرکت خواهد آمد. به همین دلیل نیز سیستم مدیریتی آنها توجه خاصی به کیفیت وامهای رهنی بانکها که توسط این دو موسسه خریداری می شد نداشتند و این امر نیز بانکها را در ارزیابی مشتریان و املاک دچار لاقیدی و بی بند وباری کرد. نتیجه این امر انباشت حجم بزرگی از دارائی های ریسکی در نظام مالی بود.

 کتابهائی که روزنامه نگاران تآلیف کردند:

در تبیین شرایط بحران، روزنامه نگاران مانند گزارشگران جنگی عمل کردند. یعنی سعی کردند شرح به هنگام از حوادث،  افراد و شرکتهای درگیر در آن حوادث، و موضع سیاستمداران را مستند نمایند و گزارش موارد استثنائی جرات و یا بزدلی بازیگران درگیر در این شرایط را تدوین کنند. علاوه بر این سعی کردند عوامل و اجزائی از بحران را معرفی کنند که اقتصاد با تبیین آنها دچار مشکل است. مواردی  مانند انگیزه های بازیگران، روانشناسی و شخصیت آنها و حالت های هیجانزدگی در بازار های مالی و کل اقتصاد. تفاوت این نویسندگان با اقتصاد دانانی مانند آکرلاف و استیگلیتز در این بود که روزنامه نگاران عوامل و تبیین کنندگان کلان را به تعدادی زیادی داستانهای موردی تجزیه کرده و داستانها را به نحوی که قابل درک برای خواننده عمومی باشد تبیین کردند.

از کتابهای مهمم این مورد می توان به کتاب ویلیام کوهان " خانه ای از ورق: داستان نخوت و زیاده روی رذیلانه در وال استریت" اشاره کرد. این کتاب اولین کتاب روزنامه نگارانه عمده ای بود که در این مورد در سال 2009 به بازار آمد. او مورد بانک ورشکست شده برن استرن را مورد توجه قرار می دهد. یاد آوری می کند که اقتصاد هنوز ابزار مناسب برای بررسی کافی مشکلات پدیه آمده از دارائی های متنوع نقدی را ندارد ودر تحلیل  بازار های کم عمق، و سایر حیطه هائی که مکانیزم باز شناساننده قیمت ها عمل نمی کند، دچار مشکل است. به قول شیلر"بازار ها می توانند برای مدتی طولانی تر از آنچه وضعیت مالی و دارامندی(solvency) ما می تواند تحمل کند، غیر عقلائی عمل کنند". در چنین شرایطی است که عاملین اقتصادی خواه نا خواه به صورت غیر بهینه تصمیم گیری می کنند. او همچنین به مواری مانند تصمیم گیری تحت فشار عصبی و روانی شدید  و تصمیم گیری در مورد شرکتهای بزرگ توسط گروه کوچکی از افراد توجه می کند. موضوع هائی  که جدیداً توسط اقتصاد دانان مورد توجه قرار گرفته است.

در سال 2009 گیلیان تت کتاب "طلای احمقها: داستان داخلی جی پی مورگان و اینکه چگونه طمع در وال استریت سبب شد که رویای گستاخانه آن به یک فاجعه مالی ختم شود" را منتشر کرد. این کتاب بیشتر به تجربه موسسه مالی ج. پی مورگان می پردازد. در این کتاب شرح می دهد که چگونه ایده های نا موفق قبلی در مورد ایجاد مشتقات مالی مبتنی بر اعتبارات از سال 1994 بوسیله گروهی از متخصصان مالی و ریاضی به محصولات قابل ارائه و پر سود تبدیل شد با این هدف که از طریق ایجاد این مشتقات ریسک از معاملات بانکی و مالی حذف شود. این ایده ها به وسیله دیگران نیز تقلید شد و حجم غیر قابل کنترلی از مشتقات مالی قابل نقد شوندگی ایجاد گردید. وجود این حجم عظیم دارائی که شناخت آنها برای بسیاری از بازیگران بازار مالی نیز مشکل بود، سبب تشدید و انکشاف فرو پاشی مالی شد.

در همان سال کتابی بوسیله یک روزنامه نگار نیو یورک تایمز به نام اندرو راس سارکین  به چاپ رسید، تحت عنوان "بزرگ تر از آنی که ورشکست شود: داستان داخلی اینکه چگونه وال استریت و واشنگتن مبارزه کردند تا سیستم مالی و خود را نجات دهند." آندرو لو این کتاب را بهترین شرح و تبیین ما وقع در زمان بحران 2008 می داند. این کتاب زمانی نگاشته شد که هنوز خاطره ها زنده بود و افراد در گیر، در صحنه حضور داشتند.

گرگوری زاکرمن مخبر وال استریت جورنال، در سال 2009،  کتابی تحت عنوان "بزرگترین معامله تاکنون: چگونه  جان پالسون وال استریت را نا امید کرد و در امور مالی تاریخ ساز شد." شرح کاری که جان پالسون انجام داد و در یک معامله میلیارد ها دلار برای شرکت هائی که تحت مدریت او بود بدست آورد، را تبیین می کند. این ماجرا بسیار خواندنی است(در این معامله پرداخت سهم سود و پاداش جان پالسن برابر 2.7 میلیادر دلار بود). اقدام او در واقع تجهیز میلیارد ها دلار در ماههای قبل از بحران و اتخاذ موضع کوتاه(short sale) در اوراق ایجاد شده در بازار رهنی دارای ریسک بالا بود. او از معدود افرادی است که سقوط مالی سال 2008 را پیش بینی کرد و هنگام وقوع، از آن مصیبت بهرهمند شد و آنهم در حد بی سابقه.

کتاب دیگری که در این دسته تالیف های روزنامه نگارانه بررسی شده است کتاب هنری پالسون است که در زمان بحران وزیر خزانه داری آمریکا بود(این فرد با جان پالسون که قبلاً به او اشاره شد نبایستی اشتباه گرفته شود و این دو فقط تشابه نام فامیل دارند). این کتاب بیشتر شرح ماوقع از زبان کسی است که در آن درگیر بوده، و طبق معمول کتابهای خاطرات سیاستمداران، دفاع از عملکرد خود و انتقاد از مخالفین است. آنچه  را می توان از این کتاب دریافت مراحل سیاسی  که دولت آمریکا در متقاعد کردن نمایندگان در تخصیص بودجه از منابع مالیات دهنگان طی کرد، تا بتواند برای نجات شرکت های بزرگ مالی خصوصی، که در ایجاد بحران مقصر بودند کمک فراهم کند، است.

کتاب میشل لوئیس که در سال  2010 تحت عنوان "کوتاه بزرگ: در داخل ماشین روز محشر" منتشر شد از پرفروش ترین کتابهای این زمینه است. او خود مدتها در بازار های مالی فعال بوده و از این نظر نقل حوادث را از کسی که از نزدیک با این بازار ها آشنا بوده  انجام داده است. این کتاب نیز به نوعی شرح احوال بازیگرانی مانند جان پالسون است که از خطاهای بازار بهرهمند شده و درعین حال باتجهیز منابع عظیم  و برنامه ریزی توانستند بازار مالی را به سمت و سوئی که سر نوشت ناگزیر آن بود سوق دهند و خود با میلیارد ها دلار دست آورد از مهلکه بگریزند. کتاب لوئیس تبیین کننده تکبر ناشی از موفقیت سالهای قبل وال استریت است در ایجاد حجم های بزرگی از ثروت و این واقعیت که این امر فرهنگ غفلت و چشم پوشی و اغماض ایراد ها را بوجود آورد. از نظر او بحران 2008 مقطع پایانی برای یک دوره و فرهنگ خاص در وال استیریت بود.

کتاب دیگر مربوط به راجرز لاوناشتین است، تحت عنوان "پایان وال استریت" این کتاب نیز در سال 2010 منتشر گردید. او به بحران مالی از زاویه شکست نظام بازار و سرمایه داری پسا صنعتی می پردازد. او این بحران را نتیجه یک جابه جائی در ساختار روابط  زیربنائی قتصادی می داند. به این معنی که بازار های مالی با استفاده از ابزار ها و نو آوری های مالی به جای بیرون مکیدن مازاد از جامعه، به زعم مارکس، به ساختاری تبدیل شدند که ریسک را از سرمایه گذاری ها بیررون بکشند و بر دوش آن بخش از جامعه منتقل کنند که کمترین توان و آمادگی را برای تحمل آن دارد. در نتیجه این تغییر ساختار بنگاههای بزرگ ریسک خود را کاهش می دهند و ریسک برای جامعه به طور اعم افزایش می یابد.

در سال 2010 کتاب گرگ فارل تحت عنوان " فروافتادن هیولاها: طمع، نخوت و قرار گرفتن مریل لینچ و بانک آمریکا در معرض سقوط" منتشر شد. او خبر نگار فایناشال تایمز بود. این کتاب نیز تشریح حوادث مربوط به  نهاد مالی مریل لینچ در سال 2008 است. توجه او بیشتر به نحوه ایجاد انگیزه و عدم انگیزه هائی است که مدیریت بالای بنگاههای مالی برای کار کنان پائین دست فراهم می کنند و این شرایط جهت حرکت بنگاهها را تعیین می کند، به جای اینکه اجازه داده شود بنگاه بر اساس الزامات بازار عمل کند. در این کتاب نشان می دهد که چگونه مدیرعامل وقت شرکت مریل لینچ در انباشت تعهدات مالی خاصی دخیل بود که ریسک شرکت را به نحو خطر ناکی بالا برد. این کتاب برای آشنائی با فرهنگ شرکتهای مالی آمریکا و شناخت کار کرد درونی آنها بسیار با ارزش است.

در سال 2010 همچنین کتابی منتشر شد از دو خبر نگار به نام بتانی مکلین و جو نوسرا تحت عنوان"همه ابلیسها اینجا هستند: داستان پنهان بحران مالی." این دو مراحل شکل گیری بحران مالی را از شروع ایجاد وامهای رهنی فرو کیفیت تا گمراهی ناشی از کارکرد شرکتهای رتبه بندی تا تشکیلات اداری دولتی نا کار آمد و هیات مدیره بانک مرکزی آمریکا تشریح می کنند. اینکه چگونه تغییر در شرایط نظارتی و مقرراتی انگیزه تصمیم گیری نا مناسب  وعدول از استاندارد های متعارف کسب و کار را برای کسب سود برای مدیران شرکت ها فراهم کرد را تشریح می کنند. توضیح می دهند که چگونه این روند به فساد شرکت ها انجامید و فساد به رفتار های بزه کارانه منتهی شد. همچنین داستان موازی فلج سازی مقرراتی را بیان می کنند که سیستم سیاسی واشنگتن را در مقابل این شرایط بی اثر و غیر فعال نمود.

کتاب گرچن مورگنسون و جاشوا روزنر تحت عنوان " به هم در آویختن بی مهابا:چگونه طمع و فساد منجر به بلیه اقتصادی شد". این کتاب نیز به تشریح سوابق تاریخی مربوط به تصمیم های سیاسی که منجر به از کار افتادن نظام نظارتی و رسوخ فرهنگ فساد در بدنه شرکت های مالی آمریکا و در نتیجه نزدیک شدن کل اقتصاد به شرایط سقوط گردید، می پردازد.

کفایت مطالعه با کدام کتابها(پیشنهاد اکونومیست در سال 2009)

همانگونه که مشخص است کار  آندرو لو در خلاصه کردن این بیست و یک کتاب ابعاد متعدد بحران اقتصادی را به تصویر می کشد. مسلماً از خواندن یک مقاله که تلاش برای خلاصه کرن این کتابها است می توان نکات عمده را دریافت، لیکن برای خواننده علاقمند کافی نیست. می توان این پرسش را مطرح کرد که اگر کسی بخواهد تصویر دقیق و جامعی از شرایط به دست آورد مناسبترین کتاب برای خواندن کدام است؟ مجله اکونومیست در شماره  اکتبر سال 2009 دو کتاب را پیشنهاد می کند. کتاب "این بار متفاوت است: هشت قرن نادانی مالی" تالیف رینهارت و روگوف از بین کتابهای آکادمیک و دیگری کتاب "بزرگتر از آنی که ورشکست شود" تالیف اندرو راس سورکین.

کفایت مطالعه یکی دو کتاب از تمام مجموعه

اگر بخواهم نظر خود را نیز اضافه کنم از کتابهای بعد از 2009 کتاب گری گوردون"سیلی از دست نامرئی: آشوب سال 2007 " را اضافه می کنم. اگر بخواهید فقط یک کتاب بخوانید شاید بهترین کتاب که من می توانم پیشنهاد کنم "کوتاه بزرگ: در درون ماشین روز محشر" تالیف میچل لوئیس است. کتابی بسیار جالب و آموزنده در مورد سازو کار بازار های مالی، افراد و شرکت های در گیر در بحران و چگونگی نقش آنها. تجربه شخصی و داستانسرائی خاص او به جذابیت کتاب می افزاید.



فهرست بیست و یک جلد کتابی که مورد مرور قرار گرفته است


Acharya, Richardson, van Nieuwerburgh,
and  White,  2011,  Guaranteed  to  Fail: Fanni Mae Freddi Mac an the Debacle of Mortgage Finance. Princeton University Press.
Akerlof   and    Shiller,   2009,   Animal Spirits: How Human Psychology Drives the  Economy,  and Why  It  Matters for Global Capitalism. Princeton University Press.
French   et  al.,  2010,  The  Squam  Lake Report:  Fixing  th Financial  System. Princeton University Press.
Garnaut    and   Llewellyn-Smith,   2009, The  Great  Crash  of  2008.  Melbourne University Publishing.
Gorton,  2010, Slapped  by  thInvisible Hand Th Pani o 2007 Oxford University Press.
Johnson  and  Kwak, 2010,  13  Bankers: The Wall Street  Takeover and the Next Financial Meltdown. Pantheon Books.
Rajan, 2010, Fault Lines: How  Hidden Fracture Stil Threaten    th World Economy. Princeton University Press.
Reinhart and Rogoff, 2009, This Time Is Different:  Eight  Centuries  of Financial Folly. Princeton University Press.
Roubini    and    Mihm,    2010,    Crisis Economics: A Crash Course in the Future of Finance. Penguin Press.
Shiller,  2008,  The  Subprim Solution: Ho Todays  Global  Financial  Crisis Happened  and  What  to  Do  About  It. Princeton University Press.
Stiglitz,  2010,  Freefall: America,  Free
Markets,  and the Sinking  of the World
Economy. Norton.

Cohan, 2009, House of Cards: A Tale of 
Hubris  and  Wretched  Excess on  Wall
Street. Doubleday.
Farrell, 2010, Crash of the Titans: Greed, Hubris,  the Fall of Merrill  Lynch,  and the Near-Collapse of Bank  of  America. Crown Business.
Lewis, 2010, The Big Short: Inside the
Doomsday Machine. Norton.
Lowenstein,  2010,  The  End  of  Wall
Street. Penguin Press.
McLean and Nocera, 2010, All the Devils Are  Here: The  Hidden  History  of  the Financial Crisis. Portfolio/Penguin.
Morgenson  and Rosner, 2011,  Reckless Endangerment: How Outsized Ambition, Greed, and Corruption Led to Economic Armageddon.  Times  Books/Henry  Holt and Company.
Paulson, 2010, On the Brink: Inside the Race to Stop the Collapse of the Global Financial System. Business Plus.
Sorkin, 2009, Too Big to Fail: The Inside Story of How Wall Street and Washington Fought  to  Save  the  Financial  System from Crisis—and Themselves. Viking.
Tett,  2009, Fools Gold: How the  Bold Dream of a Small Tribe at J.P.  Morgan Was Corrupted by Wall Street Greed and Unleashed a Catastrophe. Free Press.
Zuckerman,  2009, The  Greatest  Trade Ever:  The  Behind-the-Scenes  Story  of How  John  Paulson Defied  Wall  Street and Made Financial History.  Broadway Books.





[1] Andrew W. Lo, Reading About the Financial Crisis:

A Twenty-One-Book Review. Journal of Economic Literature 2012, 50:1, 151–178
http:www.aeaweb.org/articles.php?doi=10.1257/jel.50.1.151