الف ) تقاضاي پول :
مطالعةعرضه و تقاضاي پول همواره فكر اقتصاددانان را به خود
مشغول مي نموده است . بخصوص اززمان كشف معادن طلا و نقره در قارة امريكا در
قرن هفدهم و هجدهم مورد بهره برداري قرار گرفت همين ثروتهاي كلان كه
نصيب كشورهاي استعماري آن زمان مانند : اسپانيا ، پرتقال ، انگليس و فرانسه
شد باعث گرديد عرضة پول وارد مرحلة جديدي شود . از طرف ديگر بروز جنگها و
انقلابها نيز موجب افزايش تقاضاي پول گرديد . همين موضوع را نيز در بين
اقتصاددانان در سطح والايي مطرح نمود و باعث گرديد اقتصاددانان ،نظريه هاي
مختلفي را مطرح تا موضوع تقاضاي پول به شكل عملي تر و مقبولتر به صورتي كه
علم اقتصاد از آن انتظار دارد مطرح گردد . كه از جملة آنها مي توان به
نظريه هاي ذيل اشاره نمود .
1- نظر يه مقداري پول :
اين نظريه توسط اقتصاددانان انگليسي در قرن نوزدهم مطرح گرديد
و اين شخص كسي نبود جز ديويد ريكاردو . او براي نخستين بار رابطة مستقيم
بين مقدار پول در گردش و سطح عمومي قيمتها را به عنوان يك قانون قابل
استناد و مطرح كرد . ريكاردو رابطة بين مقدار پول و سطح قيمتها را در
رابطة مبادلات زير خلاصه نمود:
M =P. T
كه در اين رابطه : M = مقدار پول در گردش و P = سطح عمومي قيمتها وT = حجم مبادلات و معاملات مي باشد .
به طوري كه در اين رابطه ، T ثابت فرض شده است . لذا P به
دنبال تغيير M در همان جهت تغيير مي يابد . به عبارتي اگر حجم پول در گردش
(M ) افزايش يابد موجب مي شود سطح عمومي قيمتها سير صعودي بخود بگيرد .
جان استوارد ميل ، فيلسوف و اقتصاددان انگليسي سي سال پس از
اين نظرية ريكاردوآن را تغيير و اصلاح كرد ، به طوري كه او عامل سرعت
گردش پول را نيز وارد نظريه نمود و آن را با V نشان مي داد .
از نظر استوارت ميل اين رابطه را مطرح نمود MV=P.T
با توجه به اين نظرية جديد ديگر ( M ) به تنهايي عامل تغيير
دهندة P نبود بلكه عامل ديگري به نام سرعت گردش پول نيز در تغيير سطح
عمومي قيمتها مؤثر بود . يعني حتي ممكن بود با عدم افزايش ياكاهش M به
دليل افزايش مؤثر در ( V ) سطح عمومي قيمتها را افزايش دهد .
بعدها اقتصاددان ديگر بنام ( فيشر ) نقش سپرده هاي بانكي و
سرعت گردش اين سپرده ها رانيز وارد رابطه كرد و مطالعه جديدي را مطرح نمود
كه به صورت ذيل :
P.T = ََMV + MV
كه در آن (َM ) ميزان سپرده هاي بانكي و در آن (َV ) سرعت گردش سپرده هاي بانكي مي باشد .
2-نظريه در آمدی :
بررسي ارقام مربوط به حوادث اقتصادي بين دو جنگ جهاني مؤيد
اين موضوع است كه نظرية مقداري پول جهت تعبين و توجيه اين وقايع كافي نيست
. براي نخستين بار اقتصاددان معروف اتريشي بنام « فن وايزر » كه جزء
اقتصاددانان طرفدار اصل مطلوبيت نهايي يا نهائيون هست بيان نمود كه ارزش هر
چيزي بستگي دارد به اهميتي كه شخص براي آخرين واحد آن قائل است .
لذا معتقد بود كه هر قدر درآمد كمتر باشد . شدت نيازمندي كه
به وسيلة آخرين واحد پول رفع مي شود بيشتر خواهد بود بنابراين وقتي در آمد
فردي بالا رفت به جاي آخرين واحد پولي كه در اختيار دارد اهميّت كمتري قائل
است و برعكس . ايشان قانون فوق را به صورت R=P.Q نشان داد كه در آن R =
درآمد p = قيمت Q = كل توليدات (مقدار توليد ) .
كه البته معادلة فوق را مي توان به صورت : P=R/Q نشان داد
به طوري كه ملاحظه مي شود سطح عمومي قيمتها تابع مستقيمي از تغييرات در آمد
در نظر گرفته شده و Q ، حجم توليدات و معادلات ثابت فرض شده است .
3- نظريه رواني پول :
آلبرت آفتاليون اقتصاددان مشهور فرانسوي ضمن انتقاد از نظرية
درآمد فن وايزر آن را تكميل و تصحيح كرد . او نظرية خودش را در همان
چهارچوب R =P.Q ارائه نمود . ولي عوامل ديگري را در نظرية فوق وارد نمود
كه از جملة آنها مي توان به :
الف ) درجه رضايت فردي افراد از خرج كردن پول
ب) پيش بيني شرايط اقتصادي
ج)عوامل اجتماعي و سياسي
4- نظرية مكتب كمبريج ( نظريه توازن نقدينگي ) :
نظرية پولي كمبريج مانند نظرية نهائيون روي درآمد و رفتار و
انگيزه هاي افراد تأكيد مي كند . از نظر اين گروه عواملي كه در نگهداري پول
ازسوي اشخاص مؤثر است . عبارتند از:
الف) تعادل بين مطلوبيت نهايي پول و مطلوبيت ساير اقلام ثروت
ب) هزينة فرصت نگهداري پول
ج) محدوديت بودجه
د) قيمتها و حجم داد و ستد .
با توجه به عوامل فوق رهبران مكتب كمبريج مانند مارشال ، كينز
، وييگو اعتقاد دارند كه تقاضاي پول توسط افراد نه تنها به ميزان داد و
ستد و غيره ،بلكه به سطح در آمد نيز در تقاضا براي پول مؤثر است .
5 – نظريه مكتب كمبريج به روايت كينز :
از نظرية كنيز با فرض ثابت بودن توليد محصول ملي در سطح
اشتغال كامل چهار متغير N . K . R . َK در تعيين قيمتها مؤثر مي باشند
او معادله را بصورت (N=P(K+KR ارائه داد كه به فرمول مبادلات كمبريج
شهرت يافت .
در اين معادله N = توليد يا محصول ملي يا اسكناس منتشره
P = قيمت كالا و خدمات مصرفي K = مقدار كالائي كه افراد خريده و در
مقابل اسكناس پرداخته اند و َK = مقدار كالائي كه افراد بااستفاده از
پول اعتباري خريده اند و به عبارتي P.K = ارزش كالا و خدماتي است كه افراد
براي خريد آن اسكناس پرداخت نونده اند . R در اين معادله عبارت و نسبتي
است كه بين ذخيرة اسكناس بانكها و ميزان سپرده هايي كه گرفته و پذيرفته اند
.
لذا تقاضاي اسكناس عبارت است از مجموع اسكناس از سوي افراد و
بانكها كه به صورت برابري N=PRَK+PK كنيز معتقد است كه مقامات پولي مي
توانند با تغيير دادن R و N قيمتها را تحت تأثير قرار دهند .
در صورتي كه K و َK قابل كنترل نبوده و به روحيّات و دنياي
كسب و كار افراد بستگي دارد البته خود اين نظريه بعدها توسط كنيز تكميل شد
و تقاضاي سفته بازي پول را طرح نمود .
6 - نظريه كنيز ( نظريةرجحان نقدينگي) :
وقتي كه دو فرض اساسي كلاسيكها يعني ثبات فعاليتهاي اقتصادي و
سرعت گردش پول با بروز بحران مالي و اقتصادي دهة 1930 مورد سئوال قرار
گرفت باعث گرديد تلاشهايي در جهت ارائه نظرياتي براي بهبود وضعيت اقتصادي
صورت گيرد كه در اين راستا بعد از بحران سال 1929 و 1930 فردي بنام جان
ميناردكنيز در كتاب معروف خودش بنام نظرية عمومي اشتغال بهره و پول . نظرية
جديدي را مطرح كنند كه طبق آن آثار هرگونه تغيير در حجم پول غالباً در
تغييرات سطح توليد و اشتغال منعكس مي گردد تا تغييرات در سطح قيمتها .
از طرف ديگر كنيز برخلاف نظر كلاسيكها كه تقاضا براي پول
صرفاً براي مبادله بود معتقد بود كه علاوه بر تقاضاي معاملاتي دو جزء ديگر
نيز براي تقاضاي پول قائل بود كه عبارت بودند از 1- تقاضاي احتياطي براي
پول 2- تقاضاي سفته بازي ( واسطه گري ) كه به تفضيل در اين زمينه ،در درس
اقتصاد كلان بدان موضوعات پرداخته شده است كه مطالعة آن با فرض داشتن
اطلاعات كامل بر عهدة دانشجويان مي باشد .
7 - نظريه جديد مقداري پول ميلتون فريد من:
پس از جنگ جهاني دوم گروهي از اقتصاددانان و در رأس آن
فريدمن تلاش كردند نظرية مقداري پول كلاسيكها را احياء كنند . همان طوري كه
قبلاً گفته شده بود . در نظرية كلاسيكي مقداري پول شرايط اشتغال و بالطبع
هرگونه تغيير در حجم پول در سطح تقاضاي كل از طريق آن در سطح عمومي قيمتها
تأثير مستقيم دارد در حالي كه طبق نظرية كنيز اقتصاد معمولاً در شرايط
اشتغال ناقص قرار دارد و هرگونه تغيير در عرضة پول در تقاضاي كل و از آن
طريق به طور غير مستقيم در سطح فعاليتهاي اقتصادي تأثير دارد . فريدمن با
تلفيق اين دونظريه معتقد بود كه هرگونه تغيير در حجم پول نه تنها در تقاضاي
كل اثر مستقيم و غير مستقيم دارد بلكه هرگونه تغيير در تقاضاي كل نيز
داراي اثر مضاعف در توليد و روند قيمتهاست .
ایشان یکسری نظریه در رابطه با نظریه خودش مطرح نمود که به آن ها اشاره میشود:
1)نظریه مقداری پول از دید فرید من نظریه ای برای تقاضای پول هست نه مربوط به میزان تولید و سطح عمومی قیمتها
2)تقاضای پول هم به عنوان دارایی و هم به عنوان عاملی برای
معاملات توسط فرید من مطرح شد که تقاضای پول به عنوان دارایی در حقیقت پول
به عنوان یک کالا که به ثروت و دارایی محسوب می شود.
3)از دیدگاه فرید من 3 عامل مهم بر تقاضای پول تاثیر می گذارد:
الف)ترکیب ثروت نگهداری شده ب)قیمت نسبی انواع ثروت
ج)سلیقه و ترجیحات دارندگان داراییها
لازم به توضیح است فریدمن علاوه بر نقش قیمت و درآمد در تعیین
تقاضای پول به موضوع هزینه نگهداری پول نیز اهمیت فراوانی نایل شد.بطوریکه
از دیدگاه ایشان هزینه نگهداری پول تحت تاثیر 2 عامل می باشد که در تقاضای
پول نیز تاثیر گزار است:الف)نرخ بهره ب)پیش بینی سطح عمومی قیمتها
لذا از نظر فرید من تقاضای پول با هزینه نگهداری پول ارتباط معکوس دارد.
4)علاوه بر موارد فوق فریدمن روی عامل دیگری نیز تأکید دارد و
آن درآمد واقعی است به طوری که از دیدایشان افزایش درآمد واقعی فرد موجب
افزایش تقاضای پول خواهد شد.
فریدمن تابع تقاضای حقیقی پول را به صورت زیر ارایه نمود:
Md/p = f(Rm , Rb , Rs , P , Y , w
که در آن Rmنرخ بانکی ، Rb نرخ اوراق قرضه ، Rs نرخ بازدهی
سهام , Pنرخ تورم Y,درآمد ملی و w ثروت میباشد. از نظر فریدمن تغییرات
تقاضای پول با تغییرات Rm,Rb,Rs, P رابطه معکوس دارد ولی با درآمد ملی و
ثروت ملی رابطه مستقیم دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر